سفر ما به سوی صبح و حلقه ما, یعنی پیوندی که بنیاد آن بود, مهمترین, بلکه تنها چیز ارجمند زندگی من بود, چیزی بود که وجود من در کنار آن سخت ناچیز مینمود و اکنون که میخواهم این مهمترین چیز, یا دست کم چیز از آن را, ثبت کنم و محفوظ بدارم, آن همه را جز توده ای تصویر پاشیده از هم نمییابم که در چیزی باز تابیدهاند و این چیز (من) این بنده است و این من, این صفحه آبگینه را, هر جا که از آن سؤالی دارم, جز هیچ چیز, جز پوستهی زبرین سطحی شیشه ای, نمییابم.
0 نظر