فاشیسم به عنوان پدیدهای کاملاً متفاوت با شکلهای رایج سیاسی، در سالهای میان دو جنگ جهانی، در برخی کشورهای اروپایی پا به عرصۀ حیات گذارد. این پدیده، در واقع، زائیدۀ بحرانهای اقتصادی اجتماعی سالهای پس از جنگ جهانی اول بود و با این نیت پا بهمیدان مبارزه گذارد تا جامعۀ بحرانزدۀ سرمایهداری را از بنبستی که در آن گرفتار آمده بود، نجات بخشد.
کارکرد سیاسی – اجتماعی جنبشهای فاشیستی، در دوران بحرانی جامعۀ سرمایهداری، قلب علل نابسامانیها و انحراف مبارزات تودهها از راه اصیل آن و سوق دادنش به مسیری است که در نهایت به ثبات نظام محتضر سرمایهداری کمک کند. فاشیسم به عنوان فرشتۀ نجات سرمایهداری، در مواقعی که دیگر حیلههای کهنۀ دمکراسی بورژوائی رنگ میبازد و از حل بحرانهای اقتصادی – اجتماعی عاجز میماند، با تمام قوا به صحنۀ سیاست قدم میگذارد و با ارائۀ راهحلهای به ظاهر انقلابی، تودههای ناآگاه را برای اجرای مقاصد واقعی خود، تجهیز میکند: در هم کوبیدن مبارزات راستین ضد سرمایهداری و هموار کردن دیگربارۀ راه سلطۀ سرمایه.
0 نظر