تعارض میان آنچه هستیم و آنچه میخواهیم باشیم، هسته مرکزی کشمکشهای انسان است. در حقیقت، دوگانگی مرکزیترین کانون تجربه انسانی است. زندگی و مرگ، خیر و شر، امید و تسلیم، در هر انسانی همزیستی دارند و نیرویشان را در تمامی جنبههای زندگی ما بهکار میگیرند. اگر شجاعت را میشناسیم به این دلیل است که با ترس روبهرو شدهایم، اگر میتوانیم صداقت را تشخیص دهیم به این علت است که با فریبکاری مواجه شدهایم و با این همه، اغلب ما طبیعت دوگانهمان را انکار میکنیم یا آن را نادیده میگیریم. اگر با این تصور زندگی کنیم که ما تنها در یک سوی این دوگانگی قرار داریم ــ در طیفی محدود از ویژگیهای انسانی ــ آنگاه ممکن است این سؤال برایمان پیش آید که پس چرا بیشتر ما اکنون کاملا از زندگیمان راضی نیستیم. چرا با وجودی که به دانش زیادی دست یافتهایم هنوز نمیتوانیم قدرت و شجاعتی داشته باشیم که نیتهای خیرمان را با تصمیماتی قدرتمند عملی سازیم؟ و مهمترین مسئله این است که چرا بهطور مداوم درگیر رفتارهایی میشویم که برخلاف سیستم ارزشی ما و تمام چیزهایی است که بر آنها پافشاری میکنیم؟ ما ادعا میکنیم که دلیل چنین مسائلی، زندگی آزمون نشده، بخش تاریکتر خویشتن ما، بخش سایه خویشتن ما ــ یعنی جایی که قدرت غیرارادیمان در آن پنهان شده است ــ میباشد. دقیقآ درهمین نامحتملترین مکان ممکن است که ما کلید آشکار شدن قدرت، شادمانی و توانایی زندگی بر اساس رؤیاهایمان را بیابیم.
از مقدمه کتاب
0 نظر