"به ته هنر که برسی به حجم می رسی. حجم عمق هر هنری است، احساساتی نمی شود، بی حسی هم تعریفش نیست، مثل خود طبیعت است و به نفع طبیعت در هنر عصیان می کند و دراین حالت سرکش، زندگی فرزانه ای دارد، آماده برای کشف، ماده برای جذب، و نر برای هنر. ما این عصیان را با خود می بریم، بر شانه می بریم، شانه ای که زخم هایش از آنِ شماست."
"از بیانه ی دوم شعر حجم"
0 نظر