نوربرت الیاس یکی از برجسته ترین و متفاوت ترین نظریه پردازان اجتماعی قرن بیستم بود، گرچه خود به ندرت داعیه طرح نظریه ای تازه داشت. الیاس می کوشید با برگزیدن و آمیختن عناصر پویای جامعه شناسی کلاسیک به ویژه آرای وبر و زیمل و عناصری از کشف های بزرگ روانکاوی فروید در کنار اندیشه های نوین مارکس به ریختن پایه های نظریه ای جامع راجع به جامعه بشری که فراتر از تقابل های نخ نمای فرد/ جامعه و دولت / جامعه قرار گیرد نزدیک شود. نکته ای که جامعه شناسی الیاس را از اکثر متفکران اجتماعی قرن گذشته متمایز می نماید، کوشش اوست در راه تلفیق وجوه علمی و عاطفی پژوهش در زمینه امور مربوط به آدمیان. مسئله این است که عالم اجتماعی خواهی نخواهی جزیی از ابژه تحقیق «علمی» خویش است و کاوش در جامعه از سوی جامعه شناس لاجرم به قسمی خودکاوی می انجامد. الیاس برخلاف رویه معمول علمای اجتماعی که آرمان خود را در فاصله گیری و پرهیز از درگیری (عاطفی و احساسی) می جستند تلاش می کرد در عین درگیری، از افتادن در دام ایدئولوژی ها و اسطوره های جدید بپرهیزد
0 نظر