از متن کتاب: اگه ناراضی سیاسی نمیخوای، دو طرف مسئله رو به مردم نگو که نگران بشن، فقط یکیش رو بگو. از اون هم بهتر، هیچی بهشون نگو. بذار یادشون بره که چیزی مثل جنگ وجود داره. اگه حکومت بیکفایته، اگه کله گندههاش همهچی رو بالا کشیدن و مالیاتهاش نامعقوله، همون بهتر که اینجوری باشه تا اینکه مردم نگران این جیزها باشن. برای مردم مسابقه برگزار کن، مسابقهای که توش برنده بشن...کلهشون رو از اطلاعات بهدردنخور پر کن. اونقدر واقعیت تو کلهشون بچپون که احساس کنن تا خرخره پر شدهان و عقل کل هستن. معرفی کتاب: کتاب "فارنهایت451"(1953) اثر "ری بردبری"(1920-2012) رمانی است پادآرمانشهری که ترسیم نمادین و هولناک جهان پاکسازی شده از کتاب و خردی است که اکنون نیمی از مسیر این پاکسازی را به همان روشی که "ری بردبری" در سال 1953 پیشبینی کرده بود، طی کرده است. پیشبینی عجیبی که شاید در آن زمان چندان جدی گرفته نمیشد و چنان بعید مینمود که خاطر کسی را آشفته نمیکرد. اما "فارنهایت451" نه یک ماجراجویی ادبی و فانتزی است و نه پیشبینی خیال پردازانه ذهن نویسندهای در کنج اتاق. "فارنهایت451" حاصل نگاه تیزبین "بردبری" به نتیجه حرکتی بود که حکومتها به استمداد رسانهها بر علیه کتاب آغاز کرده بودند. حرکتی ناملموس و غیر عینی اما به مراتب هولناکتر از پاکسازیهای استالینی، ایدهپردازیهای پلپوت، همایشهای چند صد هزار نفری نازیها و رژه سربازان حکومت فاشیستی موسولینی. کتابی که به عنوان یکی از آثار ماندگار ادبیات در دبیرستانها و دانشگاههای آمریکا تدریس میشود. داستان کتاب: "فارنهایت451" روایتگر جهان بدون کتاب است. جهانی که تلویزیونها با تلاش بیوقفه در مسیر اشاعه روزافزون ابتذال جایگزین کتابها شدهاند. و آنچه حائز اهمیت و توجه است اینکه جایگزینی و ابتذال رسانهها نه به مثابه امری در عرض کتاب، که چون معارضی برای کتاب و خرد، از جانب آحاد مردم جامعه پذیرفته شده است. مردمی که خیلی سال است چاپ و نشر کتاب را به عنوان کالایی ناراحت کننده و مضر برای جامعه به طور کامل تعطیل کرده و حال هر یک به صورت داوطلبانه برای نابودی آخرین کتابهای بهجا مانده از روزگار گذشته بسیج شدهاند. چنانکه اگر از وجود کتاب در خانه فردی گمراه و کتابخوان مطلع شوند، در گزارش این انحراف، جهت پاکسازی جامعه دریغ نمیورزند. گزارشی که کمترین عقوبتش آتش زدن کتابها در ملاعام توسط نیروهای آتشنشانی، به عنوان نیروهای مبارزه با کتاب است!!! بله، نیروهای آتشزدن کتابها به توسط نیروهای آتشنشانی؛ در جهانی تهی از کتاب و معنا که آتشنشانها وظیفهای جز سوزاندن کتابها ندارند. و در چنین شرایطی است که عدهای یگانه راه مبارزه با استبداد و خودکامگی را نه در انقلاب خیابانی و نه در جنگ چریکی بلکه در کتابخوانی و حفظ آثار گرانبهای ادبی دنبال میکنند. البته ذکر این نکته که داستان نه پیرامون یکی از فرهیختگان کتابخوان که پیرامون یک آتش نشان روایت میشود، خالی از لطف نیست. تحلیل و مقایسه: آنچه "بردبری" در "فارنهایت451" ترسیم کرده علیرغم اشتراک در پادآرمانشهری بودن به کلی با آثار مشابه این ژانر متفاوت است. چرا که جهان ترسیم شده در این کتاب نه چون "مزرعه حیوانات" اثر "جورج اورول" به گذشته نظر دارد، نه مانند "دنیای قشنگ نو" اثر "آلدوس هاکسلی" با دستکاری ژنتیک و به مدد مخدرهای آزمایشگاهی که تحت نظر متخصصین این امر و به مدد فرمولهای شیمیایی پیچیده تهیه میشود سعی در کنترل آینده جهان دارد، نه همچون دیگر اثر "جورج اورول" کتاب "1984" با مدد پیشرفتهترین تکنولوژیها و با سلاح ارعاب و شکنجه مدیریت میشود، نه چون "سرگذشت ندیمه" و "وصیتها" اثر "مارگارت اتوود" اثری از اسارت جسم و مجازاتهای سالب حیات است، نه مانند "ظلمت در نیمروز" اثر "آرتور کوستلر" اثری از زندان و اعترافهای اجباری دارد و نه مانند "مکتب دیکتاتورها" اثر "اینیاتسیو سیلونه" با ایدئولوژیها غبار گرفته دیکتاتوریهای نسل قدیم سر و کار دارد. جهان "فارنهایت451" نگاهی است به آینده که استبداد با تهی ساختن جامعه از تاریخ، فرهنگ و تعقل و با تزریق شادی آمیخته با ابتذال، روح افراد را در بند بیخردی کشیده و با مخدری به نام رسانهها تفکر آنان را چنان که میخواهد کنترل میکند. استبدادی که با تبدیل تک تک افراد جامعه به نیروهای تحت خدمت خود از آنان سربازانی ساخته که عاشقانه و داوطلبانه به جنگ با کتابها به عنوان بزرگترین خطر دیکتاتوریها میروند. چنین استبدادی از زندانها و مجازاتهای سنتی فاصله گرفته و امکان هرگونه مخالفت و تغییری را از بین برده است. کتاب "فارنهایت451" در سال 1984 جایزهی تالار مشاهیر پرومتئوس، در 1954 جایزهی آکادمی هنر و ادبیات آمریکا و در 2004 جایزهی هوگو را از آن خود کرد.
0 نظر