جز روزگار منهمه چیز را سفید کرده برف.سراسر شببرف باریددو زاغچهآینه شان را در برف می چرخاندنددر جست و جوی دانهدعا می خواندند.سخنی بگو برف!آنکه پس از تو از تو سخن می گویدآب نام اوست.آنچه سبک می آیدبرفآنچه سنگین می گذردبرف برف
1 2 3 4 5
عنوان بررسی *
متن بررسی *
0 نظر