سهراب مسافر است؛ مسافری به راه و راهوار
و کوله بارش، همیشه آماده و سبک:تنها به اندازۀ پیراهنِ تنهایی اش
و مقصد، هرجا که بتوان نشانی از زیباییِ درون دید.
بی تاب است و دل نگرانِ رفتن
و این دل نگرانی ها را پایانی نیست:
حتی برای آب و کبوتر!
او خوب نگاه می کند
و تفاوت نگاهش با ما، در اشعارش هویداست
چون سهراب شعر را نقاشی می کند:
آن گاه که شعر می سراید، می توان رنگ طبیعت را در آن دید
و هوای آن را تنفس کرد.
پس همسفرش شویم، در کاملترین اثر از سهراب سپهری:
«مجموعۀ سروده ها»
0 نظر