از متن کتاب:
به خاطر زندگی طولانی که با حیوانات داشت، همانند آنها ساکت و بیزبان شده بود. برای اولین بار بود که خود را در میان جمعیتی به این زیادی میدید و قلبا از پرچمها، طبلها، مردان کت پوش و آقای مشاور میترسید.معرفی کتاب:
کتاب "مادام بوواری"(1856) اثر "گوستاو فلوبر"(1821-1880) رمانی است در سبک رئالیسم که از منظر زندگی قهرمان داستان "اِما بوواری"، نگاهی به فرهنگ و هنجارهای جامعهی قرن نوزدهم و تاثیرات فرهنگ جمعی بر زندگی فردی و خانوادگی اشخاص میاندازد. کتابی به مثابه کاوشی مبتنی بر روانکاوی و جامعه شناسی، که میبایست با در نظر داشتن مقتضیات آن زمان و اهداف گرانقدر "فلوبر" در ورای جریان داستان مطالعه شود.داستان کتاب:
کتاب روایتگر داستان زنی است به نام "اِما بوواری" که به نظر زندگی مطلوبی را به همراه همسرش "شارل بوواری" تجربه میکند. اما آنچه در نگاه اول برای مخاطب بیمعنا و شاید عجیب باشد نارضایتی و ملالی است که "اِما بوواری" در زندگی آرام و بینقصش احساس میکند. ملالی که ناشی از رویاها و بلند پروازیهای "اِما" پس از مواجهه نزدیک با طبقه بورژوا و جلوههای چشمگیرش است. رویاهایی که "اِما" را وارد روابط به ظاهر عاشقانه و ناموفقی در عرض زندگی زناشوییاش میکند که بر خلاف آنچه در ابتدا مینمود نه تنها نردبان صعود به جهان آرزوهای "اِما" نشد، که تحمل وضعیت پیشآمده را روز به روز برای او سخت تر میکند.مقایسه و تحلیل:
شاید در ابتدای امر کتاب "مادام بوواری" داستان زیاده خواهیها و بلند پروازیهای زنی خیانتکار انگاشته شود که با آمال و آرزوهای نه چندان معقولش زندگی خود و همسرش را به ورطه نابودی کشاند. بعید نیست معمولترین واکنش به شخصیت "اِما بوواری"، واکنش "روساریو"(در کتاب "کارآگاهان وحشی"(1998) اثر روبرتو بولانیو(1953-2003) در مواجهه با داستان "لوپه" بدکاره باشد:《زنی که مرد خود را رها کرده، سزاوار همه اینها و چیزهای دیگر است.》اما توجه به دو نکته خالی از لطف نیست؛ اول آنکه یکی از آنچه سبب تغییر و ملال روز افزون "اِما" شد بر خورد با طبقه بورژوا، به عنوان اکثریت و نماینده ارزشها و هنجارهای یک جامعه بود. طبقهای که با هنجارانگاری ملاکهایی میان تهی افراد را به ترس از طرد شدن در صورت ناهمرنگ بودن وا میداشت؛ بماند که جلوههای زندگی بورژوازی چنان دلفریب بود که هر فردی را به سودای آن رهسپار سرزمین اوهام میکرد. و دوم توجه به شرایط جامعه اروپا در آن زمان است که کوچکترین کنشی از بانوان تابو تلقی، و با سلاح قدرتمند پچ پچههای عوام سرکوب میشد. و این در شرایطی بود که "اِما" سودای تغییر وضعیت زندگیاش را داشت. سودایی که از هیچ زنی پذیرفته نبود و چارهای جز تحمل باقی نمیگذاشت. مطالعه تاریخ نمایانگر آن است که طغیانها چه در مقیاس فردی و چه جمعی در چنین شرایطی رخ میدهد. هنگامی که از یک سو ارزشها و ملاکهای اشتباه زندگی موفق به تک تک افراد جامعه تزریق و از سویی امکان و فرصت کسب آن دریغ میشود. در چنین شرایطی است که شاید حتی راه اشتباه پنداشته شود و یا در کنشی بیمحابا، افراد دست به ویرانگری میزنند. تمام این ملاحظات سبب آن شده که بسیاری منتقدین ادبی شخصیت "اِما بوواری" را پس از "راسکولنیکف" کتاب "جنایت و مکافات"(1866) اثر "داستایوسکی"(1821-1881) مهمترین شخصیت ادبی تاریخ ادبیات بدانند.
0 نظر