برخاستم از جای و سفر پیش گرفتم نز خانه م یاد آمد و نزگلشن و منظر از سنگ بسی ساخته ام بستر و بالین وز ابر بسی ساخته ام خیمه و چادر گاهی به زمینی که درو آب چو مرمر گاهی به جهانی که درو خاک چواخگو گه دریا،گه بالا،که رفتن بی راه گه کوه و گهی ریگ و گهی جوی و گهی جر که حبل به گردن بر،مانند شتربان گه بار به پشت اندر،ماننده استر...
0 نظر