بجر از مهمان خوشش نمی آید. راستش را بخواهید، اصلاً از هیچ حیوات دیگری خوشش نمی آید! او تنها زندگی می کند و شخصیتی متمرکز، قابل پیش بینی و آرام دارد. در مقابل، اسکانک راسویی خوشحال پرحرف و پرجنب وجوش است.
وقتی ناگهان سروکله ی اسکانک دم در خانه ی بجر پیدا می شود، او به قدری شوکه می شود که وقتی به خودش می آید می بیند اسکانک در خانه اش جا خوش کرده است و دنیای بجر زیرورو می شود. آیا ممکن است این دو بالاخره یک روز شاید احتمالاً با یکدیگر کنار بیایند؟
داستان اسکانک و بجر، روایتی بامزه، دلگرم کننده و آموزنده درباره ی خارج شدن از حاشیه ی امن خود و درک کردن شرایط دیگران است.
0 نظر