از متن کتاب:
آنقدر نور هست که میتوانی آسمان را به رنگ خاکستری و سیاه و کوهستان خاکستری و سیاه را هم در طرف دیگر آب دره ببینی.
معرفی کتاب:
کتاب "آلیس پای آتش"(1996) اثر "یون فوسه"(1959) رمانی است سوررئال پیرامون سفری به خاطرات و زندگی در سرزمین واقعیت و خیال با تجربیات نهچندان خوشایندی که گوشهای از زندگی جا خوش کردهاند. تجربهای از اندوه در داستان زندگی و مرگ.
داستان کتاب:
"آلیس پای آتش" داستان زنی است که با یادآوری خاطرات گذشته، شبی را به یاد میآورد که شوهرش به دریا رفت و دیگر بازنگشت. اندوهی که هنوز جان او را میخورد و انگار به آخرین روز از زندگی او بدل شده؛ چنانکه حال و آینده بیمعناست و زندگی برای او به شکلی معکوس، به سوی گذشته در جریان است. در ادامه کتاب سفر قهقرائی زن به پیش تر از حادثه و حتی کودکی خود و همسرش پیش میرود و با در هم آمیختن خاطرات در مرز خیال و واقعیت، تصویر تاری از تکرار زندگی پیش چشمان زن شکل میگیرد.
مقایسه و تحلیل:
آنچه "یون فوسه" در این کتاب ترسیم کرده، توقف حیات به شکلی نامتداول و سفر آونگگونه میان گذشتهای به گذشتهای دیگر است. تصویری از حیرت و سرگردانی در سرزمین خیال و واقعیتها که هویتها نیز رنگ میبازد و تمامی حوادث به مثابه تجربهای واحد جان مییابد.
از جمله دیگر آثار "یون فوسه" عبارتند از: "دختری با بارانی زرد"، "کسی میآید"، "شب آوازهایش را میخواند و فرزند"، "بچه و یک روز تابستانی"، "نوازنده و عصر"، "اسم و دیدار"، "زیبا و رویای پاییز"، "دخترک روی مبل و زمستان"، "سگهای مرده و صورتهای مرگ"، "بنفش و ساکلا و آزادی"، "سایهها و بیدارخواب و آنجا" و "و هرگز جدانمیشویم و من نسیمام و کسی میآید".
0 نظر