از متن کتاب: دانشآموزان من پیش از آنکه شروع کنند به مطالعه متون مذهبی و زمزمه مدام آیات مقدس، باید خواندن نامههای عاشقانهای را بیاموزند که از جانب برف و باد و باران سویشان روانه گشته. معرفی کتاب: کتاب "ایچی گو ایچییه"(2019) اثر "هکتور گارسیا"(1981) و "فرانچسک میرالس"(1968) جستاری است در باب هنر زندگی کردن در لحظه و لذت بردن از زمان حال. عبارت ژاپنی "ایچی گو ایچییه" را علیرغم اینکه معادل دقیق در فارسی و انگلیسی ندارد، میتوان به [هر دیدار فقط یک مرتبه] یا [همین لحظه، فقط یک فرصت] ترجمه کرد. اصلی ترین پیام این تفاسیر عدم تکرار و لزوم غنیمت شمردن اتفاقات و دیدارهایی است که تجربه میکنیم. موضوع کتاب: همانطور که گفته شد این کتاب سعی در آموزش هنر لذت بردن از لحظات منحصر به فرد زندگی دارد. البته مفهوم منحصر به فرد در این کتاب با آنچه مرسوم است بسیار متفاوت است؛ چرا که اغلب افراد ملاقات با دوستی را که بارها او را دیدهاند و خواهند دید را اتفاقی منحصر به فرد تلقی نمیکنند و این در حالی است که بر اساس آموزههای ژاپنی هر دیدار منحصر به فرد و غیر قابل تکرار است؛ چرا که در هر ملاقات و با گذشت زمان چیزی در ما یا در طرف مقابلمان یا سایر شرایط تاثیرگذار بر یک دیدار تغییر کرده و نمیتوان گفت ملاقات با یک دوست همانند سایر دیدارها یکسان است. ریشه عبارت "ایچی گو ایچییه" به یادداشتهای یک استاد مراسم چای باز میگردد و میتوان آن را اینگونه شرح داد: (با میزبان خود آنگونه رفتار کن که انگار هر دیداری که در حال اتفاق افتادن است، فقط همین یکبار در زندگیات رخ خواهد داد.) در واقع با یادگیری و عمل به این مفهوم موفق به درک لحظه حال و لذت تام و تمام از آن لحظه میشویم و در مییابیم ناپایداری نه تنها امری مغموم نیست که زیباست چراکه توجه به ناپایدارها و لزوم توجه و لذت بردن از آنها در همان لحظه به سبب ناپایداریشان باعث میشود تا این توجه و لذت به زمان دیگری موکول نشود. چنانکه مردم ژاپن فقط دو هفته فرصت لذت از شکوفههای گیلاس را دارند. مقایسه و تحلیل: "ایچی گو ایچییه" هنر زندگی کردن و به تاخیر نینداختن است. هنر دریافت زندگی و آنچه در اطرافمان است. چرا که روزی، بی آنکه خود بدانیم، به حتم آخرین دیدار ما از اطراف و اطرافیانمان خواهد بود و در صورت از دست دادن آن فرصت هیچ شانس دوبارهای برای دیدن زیباییهای اطرافمان و لذت حضور انسانها نخواهیم داشت. این فلسفه ژاپنی کمک میکند که هر ثانیه از زندگی را چون آخرین ثانیه آن غنیمت بدانیم و خود را در یگانگی کامل با لحظات، انسانها و طبیعت زیبا حس کنیم. کتابی که زندگی کردن را به عنوان امری فراموش شده در تکرار مکرر روزمرگی به ما یادآور میشود. نزدیکترین شخصیت در ادبیات به این مفهوم را، میتوان شخصیت "زوربا" در کتاب "زوربای یونانی" اثر "نیکوس کازانتزاکیس" دانست.
0 نظر