از متن کتاب:
خدای من، یک دقیقه تمام شادکامی! آیا این نعمت برای سراسر زندگی یک انسان کافی نیست؟
معرفی کتاب:
کتاب "شبهای روشن"(1848) اثر "فئودور داستایوسکی"(1821-1881) رمانی است در سبک رئالیسم که به روایت رنج و سرگردانی انسان در هزارتوی زندگی میپردازد. داستانی از آرام عشق و بیقراریهای روحی زخمدیده که در تلاطم امواج حوادث دستخوش دگرگونیهایی میشود.
داستان کتاب:
"شبهای روشن" داستان مرد جوانِ تنهایی است که در سنپترزبورگ زندگی میکند. مردی رویاپرداز که تنهایی هایش را در همنشینی با رویاهایش میگذراند. مرد جوان طی حادثهای با دختری بهنام "ناستنکا" آشنا میشود. "ناستنکا" چندین وقت است که در انتظار معشوقش است. مردی که قرار بود بیاید و اورا از زندگی سراسر رنجی که با مادربزرگش دارد نجات دهد. با طولانی شدن این انتظار مرد جوان قصه به "ناستنکا" نزدیک میشود و هر روز تا زمانی که معشوق "ناستنکا" بیاید، برای فرار از تبعیدگاه تنهاییاش به صحبت با او مشغول میشود. با نا امیدی از بازگشت معشوق، مرد جوان کمکم به "ناستنکا" علاقهمند میشود. علاقهای که به نظر دو طرفه است اما "ناستنکا" در ابرازش تردید دارد. عشق جدیدی که گویی در سرزمینی از ابهام و تردید در انتظار واقعهای نامعلوم است.
مقایسه و تحلیل:
"شبهای روشن" ترسیم عشق و احساس میان دو رنجکشیده است. مرد جوانی که تا امروز رنج جان فرسای تنهایی را تنها همدم خود میدیدهاست. و دختری که عشق را نور امیدی برای رهایی از زندان رنجها و زندگی فلاکتبارش میدیدهاست. عشقی که در این بستر شکل میگیرد و با چهرهای مردد در انتظار نامعلومی است. این کتاب "داستایوسکی" برخلاف سایر آثارش نظیر "یک اتفاق مسخره"، "تمساح"، "جوان خام"، "جنایت و مکافات" و... فضایی بسیار آرام آمیخته با سکون و تعلیق را پیشروی مخاطب میگذارد.
0 نظر