از متن کتاب:
چقدر هولناک است وقتی که مرگ آدم را نمیخواهد و پس میزند!
معرفی کتاب:
کتاب "زنده بهگور"(1309) اثر "صادق هدایت"(1281-1330) مجموعه نُه داستان کوتاه در سبک رئالیسم و بعضا رئالیسم جادویی است، که البته رنگ اساطیری نیز به خود میگیرد. داستانهای این مجموعه در مضامین اجتماعی نوشته شدهاند و به کنکاش در عمیقترین لایههای پنهان ذهن انسان پرداختهاند. داستانهای این مجموعه عبارتند از: زنده بهگور، حاجی مراد، اسیر فرانسوی، داوود گوژپشت، مادلن، آتشپرست، آبجیخانم، مردهخورها، آب زندگی.
داستان کتاب:
"زنده بهگور" نام اولین داستان از این مجموعه است. داستان "زنده بگور" نوشتههای فردی به ظاهر دیوانه اما منزوی و خسته از زندگی و مناسبات آن است. فردی در جست و جوی آرامش و فرار از هیاهوی جهان و مفهوم انسان بودن؛ فردی که در پایان تجربه انسان بودن نتیجه میگیرد گاهی ادامه زندگی بزرگترین رنجی است که باید انسان متحمل شود و در مییابد مرگی که آدمیان از آن فراریاند، چه موهبتی است و نبودش چه زجرآور است.
مقایسه و تحلیل:
آنچه "هدایت" در داستان کوتاه "زنده بهگور" ترسیم کرده، تلاشی است جهت نشان دادن اینکه پایان زندگی نه تنها امری ناراحت کننده نیست که گاهی راه گریز بلکه دری است به سوی آرامش، در جهانی که دیوانهوار به سوی زوال میرود. عقیدهای که به شدت یادآور عقیده "سیمون دوبوار" در کتاب "همه میمیرند" است. کتابی که با توصیف جاودانگی، گریز از مرگ را نه یک موهبت که بزرگترین نفرین میخواند.
0 نظر