کاراتکوف قهرمان داستان، ما کارمندی است که در ادارهای با نامی پرطمطراق اما در واقع کوچک و نه چندان مهم کار میکند: بنیاد تأمین مواد اولیه برای کبریت کاراتکوف. زندگی بخور و نمیری دارد و خوشحال است که توانسته در زمانهای که کسی سر کاری نمیماند یازده ماه تمام سر کارش دوام بیاورد و قصد دارد که تا دنیا دنیاست در همین پست خدمت کند اما بعد از سوء تفاهمی کوچک موقعیت شغلی و به تبع آن زندگیاش را در خطر میبیند. او چنان تحت تأثیر این واقعه قرار میگیرد که سعی دارد هر طور شده سوءتفاهم را رفع کند اما اوضاع پیچیدهتر میشود. حالا کاراتکوف باید در کوچه و خیابانهای مسکو و در راهروها آسانسورها و راه پلههای ادارات دولتی مسکو سگ دو بزند تا زندگیاش را نجات بدهد.
0 نظر