از متن کتاب:
آیا هیچجایی برای آدمهایی که همدیگر را دوست دارند نیست که بتوانند همیشه آنجا دیدار کنند؟
معرفی کتاب:
کتاب "خطاب به عشق"(2007) اثر "آلبرکامو"(1913-1960) و "ماریا کاسارس"(1922-1996) مجموعهای از نامههای عاشقانه میان "کامو" و "کاسارس" است که "کاسارس" پس از مرگ "کامو" آنها را به دخترش داد و او چاپ کرد. حاصل سالیان متمادی سخن از عشق و اشتیاق و هر آنچه در زندگی آنان نقش داشته و سبب پیوند بیش از پیش میشد.
موضوع کتاب:
کتاب "خطاب به عشق" نه رمان است و نه جستار. "خطاب به عشق" بیپردهترین سکانس از زندگی نویسنده و فیلسوف نام آشنا "آلبرکامو" است. سکانسی از عشق و اشتیاق سوزان "کامو" به معشوقهاش "کاسارس". تصویری بسیار متفاوت از چهره کمتر شناخته شده "کامو"، در مقایسه با چهرهای که تا پیش از آن تنها از پس پرده رمانها و جستارهایی با مضامین "ابزوردیسم" و "عدالتخواهی" میشناختیم. این کتاب مجموعه نوشتههایی است که بی هیچ ملاحظهای از جان مایه مییابد و بدون آنکه رنگ بوی فلسفه با ضرورتهای ادبیِ مورد پسند مخاطب را به خود بگیرد، سخن از جان میگوید. همچنین صحبت از بسیاری موارد جانبی دیگر همچون نویسندگان، فرهنگ، کتابها و دوستان مشترک و دانستن نظر کامو در باب هر یک از دیگر نکات جالب توجه است.
مقایسه و تحلیل:
"کامو" به فیلسوفی مشهور است که بیمعنایی بسیاری از دوندگیهای انسان را دریافته بود و پوچی زندگی را زیر ذرهبین قلم تیزبینش بردهبود. نویسندهای که نشان میداد چگونه زندگی و معنای بیمعنای آن میتواند راهنمای انسان به مرگ باشد؛ امری که کمابیش در بسیاری از آثار او در پس نقابهای گوناگون جان یافت و ذهن مخاطبین را در سرتاسر جهان به خود مشغول ساخت و البته همچنان نیز مشغول میسازد. اما آنچنان که در کتاب "یادداشتهای" کامو آمده او به ناامیدی و پوچی لاعلاج معتقد نیست و چاره تکرار سیاه زندگی را عشق میداند. عشقی که حال در کتاب "خطاب به عشق" به زیباترین وجه آن متبلور شده و نشان دهنده اعتقاد حقیقی کامو به راهحل خویش برای تحمل لذتبخش این گرداب پوچ است.
0 نظر