از متن کتاب:
در ساعت یازده شب چهارشنبه آن هفته جن در آقای مودت حلول کرد. میزان تعجب آقای مودت را پس از بروز این حادثه با علم به اینکه چهره او به طور طبیعی همیشه متعجب و خوشحال است، هر کس میتواند تخمین بزند.
معرفی کتاب:
کتاب "ملکوت"(1340) اثر "بهرام صادقی"(1315-1363) تنها داستان بلندِ این نویسنده، رمانی است در سبک سوررئال و با ادبیاتی نمادین و رازآلود که ورای روایت ظاهری، خواننده را به تامل پیرامون حوادث شوکه کننده و مکالمات فلسفی شخصیتهای کتاب وادار میکند.
داستان کتاب:
داستان با حلول جن در آقای "مودت" و ناتمام ماندن تفریح آقای مودت و سه تن رفقایش(مرد چاق، منشی جوان، مرد ناشناس) آغاز میشود. شروعی برای ورود شخصیت دکتر "حاتم" به کتاب. شخصیتی با سر و گردن پیر و بدن جوان که شاید در ابتدا دکتری حاذق و وظیفه شناس انگاشته شود اما با ادامه داستان، احتمالا نظر مخاطب تغییر خواهد کرد. انتقال آقای "مودت" به مطب دکتر "حاتم" شروع مکالمات نمادین و فلسفی دکتر با دوستان جناب "مودت" است. گفت و گویی پیرامون آمپولهای جوان کننده دکتر "حاتم" و شخصیت دیگر داستان، مردی به نام "م.ل" که هر بار برای قطع خود خواسته اعضای بدنش به دکتر مراجعه میکند.
مقایسه و تحلیل:
شاید در ابتدای امر خواننده تصور کند با داستانی خیالی و خرافی روبهروست. اما تعمق در مکالمات میان شخصیتها سبب کشف این نکته میشود که هر کدام از شخصیت های کتاب، نماینده ایده، مفهوم یا گروه خاصی از افراد در زندگی هستند و میبایست نگاهی فراتر از ظاهر داستان به مقصود نویسنده داشت؛ مقصودی که در پی برخورد این ایدهها و مفاهیم کشف خواهد شد. از جمله دیگر آثار "بهرام صادقی" میتوان به"سنگر و قمقمههای خالی"(1346) اشاره کرد.
0 نظر