از متن کتاب:
ظلمات بود و ضجه زمین و زوزه فورانی غبار از درزهای زمین. «داوود» میان جرزهای از کمرشکسته، زار نعره می زد:
_ها، های پیداش کردم... زنده...
«روجا»، دختر دیگرشان را وسط حیاط، روی کاشی های لق شده انداخته بود. همانجا به خودش پیچیده بود از درد، خاک عق زده بود، وحشت و رعشه به جانش چنگ زده بودند. همین که هوشیار شده بود به طرف تاریکی های خانه نیم ریخته خیز برداشته بود که داوود از مهتابی جست توی حیاط زانو زد، «گلنار» را زمین گذاشت.
-طوریش نیست، کشیدمش بیرون.
خندید و هول هول گفت:
به جا مانده بودی گلنارم... ببخش بابا.معرفی کتاب:
کتاب "دل دلدادگی"(1377) اثر "شهریار مندنی پور"(1335) رمانی است در سبک رئالیسم که روایتگر داستانی عاشقانه بر بستر حوادث سال پنجاه و هفت، دوران جنگ و زلزله سال شصت و نه رودبار میباشد. عاشقانهای آمیخته با حواشی و رنجهایِ شخصی و همگانیِ زندگی در سالهایی که ذکر آن رفت و همین نیز سبب تمایز این این کتاب با سایر عاشقانههایی است در سبک رمانتیسم طبقهبندی میشوند. روایتی از عشق زیر سایه جبر و اختیار حوادث طبیعی و اجتماعی و درچنگال خیر و شر.داستان کتاب:
"دل دلدادگی" داستان دلباختگی سه مرد به نامهای "داوود"، "کاکایی" و "یحیی" به زنی روستایی به نام "روجا" است. "کاکایی" که با اعتماد به قول "روجا" و به امید ازدواج با او به سربازی رفته بود، پس از پایان دوران خدمت از ازدواج "روجا" با معلمی به نام "داوود" مطلع میشود؛ امری که سبب سرخوردگی، ناامیدی و بازگشت داوطلبانه "کاکایی" به جبهه برای جنگ میشود. ادامه داستان اما زندگی "داوود" و "روجا" است که با گذشت زمان از هر نظر شرایط پیچیدهتری پیدا میکند. این پیچیدگی با ورود عتیقه فروشی به نام "یحیی" به داستان و دوستی او با "داوود" به قصد نزدیک شدن به "روجا" بیشتر میشود. اما این پایان کار نیست و مرگ دختر "داوود" و "روجا" در شب زلزله رودبار و حوادث آن سبب پیشامدهای دیگری میشود.مقایسه و تحلیل:
کتاب "دل دلدادگی" روایتی است از رنجها، رنجهایی که گاه در جامه عشق و گاه در قامت حوادث اجتماعی رخ مینمایند و چنان تفکیک ناپذیر دست در دست یکدیگر میگذارند و سبب تغییر مسیر زندگی میشود که چارهای جز حسرت و صدها ایکاش به جا نمیگذارد. و "شهریار مندنی پور" با تجمیع تمام این جنبهها و چهرههای خوش و ناخوش دست به ترسیم کلاف در هم پیچیدهای میزند که از جوانب گوناگون قابل بحث است.
از جمله دیگر آثار "شهریار مندنی پور" میتوان به "هفت ناخدا"، "مومیا و عسل"، "هشتمین روز زمین"، "آبی ماورای بحار"، "ماه نیمروز"، "شرق بنفشه" و ارواح شهرزاد" اشاره کرد.
0 نظر