زمستان 1916: سنپترزبورگ در آستانه انقلاب
ساشنکا زیتلین، زیبا و خودسر تازه شانزده ساله شده است. وقتی مادرش با راسپوتین و دوستان هرزه خود در مهمانیها به سر میبرد، ساشنکا دزدکی در هوای یخبندان بیرون میآید تا نقش خود را در بازی خطرناک توطئه و فریب اجرا کند.
اکنون تابستان 1939 است. مسکو در چنگال پاکسازی بزرگ گرفتار شده. ساشنکا با یکی از همراهان فدایی استالین ازدواج کرده و صاحب دو فرزند است که آنها را میپرستد. اما گرفتار عشقی دیوانهوار میشود... با عواقبی ویرانکننده.
داستان ساشنکا نیم قرن پنهان میماند، تا اینکه یک تاریخدان جوان با موشکافی از داستانی اندوهآور سرشار از احساسات و عواطف، خیانت، ظلم وحشیانه و شجاعت تصورناپذیر پرده برمیدارد-داستان زنی که مجبور میشود تصمیمی غیرقابل تحمل بگیرد: برای نجات خود یا کسانی که دوستشان دارد؟
0 نظر