از متن کتاب:
چیزی که در مورد یه کتاب خیلی حال می‌ده اینه که وقتی آدم کتاب رو تموم می‌کنه دوست داشته باشه که نویسنده‌ش دوست صمیمیش باشه و بتونه هر موقع دوست داره یه زنگی بهش بزنه.
معرفی کتاب:
کتاب "ناطور دشت"(1951) اثر "جروم دیوید سلینجر"(1919-2010) رمانی است رئالیستی پیرامون پسری که برای اولین بار در مقابل تصویر بی‌پرده‌ای از جامعه قرار می‌گیرد و در حال گذار از کودکی به سوی نوجوانی است. ترسیمی نقادانه از محیط جامعه، مدرسه و خانواده و تقابل و تاثیرات آن‌ها در مقابل مشکلات نوجوانان.
داستان کتاب:
داستان "ناطور دشت" از زبان نوجوانی شانزده ساله به نام "هولدن کالفیلد" که به خاطر نتایج ضعیف تحصیلی از مدرسه اخراج شده روایت می‌شود. "هولدن" تصمیم می‌گیرد تا رسیدن نامه اخراج مدرسه به دست پدر و مادرش به خانه برنگردد. در این مدت "هولدن" با جامعه‌ای متفاوت از آنچه پیش‌تر می‌نمود روبه‌رو می‌شود. در واقع این اولین برخورد مستقیم و جدی او با اجتماع و مناسبات آن است. مناسبات بعضا ناخوشایندی که می‌تواند سبب دامن زدن به مشکلات اشخاصی در سن "هولدن" شود. او در نهایت به خانه باز می‌گردد و زمانی که از سوی خواهرش به بی‌هدفی و کاهلی متهم می‌شود، داستانی را با عنوان "ناطور دشت" برای او روایت می‌کند.
مقایسه و تحلیل:
آنچه بیش از هر عاملی سبب محبوبیت و شهرت این اثر می‌شود پرداختن به آن دسته از مشکلات نوجوانان است که درنتیجه رفتار و واکنش‌های جامعه، مدرسه و خانواده ایجاد می‌شود؛ مشکلاتی که به زودی دستمایه‌ای برای انتقاد و سرکوب همان نوجوان از جانب نهاد‌های بحران‌زا همچون مدرسه و خانواده و حتی اجتماع می‌شود. کتاب "سلینجر" در واقع فریاد اعتراضی است به تمام آنانی که با سودای شکل‌دهی به کودکان، نوجوانان و جوانان سعی در مطابقت رفتار آن‌ها با هنجارهای از پیش تعیین شده دارند. نوجوانانی که اگر به کنجکاوی‌های خودشان پاسخ مثبت دهند به زودی نادیده گرفته می‌شوند و طرد خواهند شد.
از جمله دیگر آثار "سلینجر" عبارتند از: "دلتنگی‌های نقاش خیابان چهل و هشتم"، "داستان‌های کوتاه سلینجر"، "نه داستان"، "بالا بلندتر از هر بلند بالایی"، "جنگل واژگون"، "داستان‌های پس از مرگ"، "دهانم قشنگ و چشم‌هایم سبز"، "یادداشت‌های شخصی یک سرباز"، "دختر غمگین"، جنگل وارونه"، "شانزدهم هپ ورث 1924"، "غریبه"، "فرنی و زویی"، "هفته‌ای یه بار آدمو نمی‌کشه"، "تیرهای سقف را بالا بگذارید"، "نغمه‌‌ی غمگین" و "این ساندویچ مایونز ندارد".