این رمان، دربارهی فردی است که از طرف پدر و مادر کولی خود طرد شده و به وسیلهی مرد دیگری پرورش یافته است. این فرد که پیوسته مورد اهانت برادرخواندهی خود قرار گرفته، هنگامی که به سن رشد میرسد، خانه را ترک گفته و به سفری طولانی میپردازد و او پس از تلاش بسیار، با ثروت فراوان بازمیگردد و درصدد برمیآید تا از کسانی که او را تحقیر کردهاند انتقام بگیرد. ( امیلی برونته ) به جز این رمان، پارهای اشعار نیز سرود. او سرانجام به سال 1848 در سی سالگی بر اثر بیماری سل درگذشت.
0 نظر