از متن کتاب:
این پایانِ شعور و درایت بود...وقتی کسی سعی میکرد مسائل را حل و فصل کند، باز به سمت جر و بحث کشیده میشدند و مسئلهای تازه و ناخوشایند پیش میآمد.معرفی کتاب:
کتاب "سالار مگسها"(1955) اثر "ویلیام گلدینگ"(1911-1933)، نویسنده بریتانیاییِ برندهی جایزهی نوبل ادبیات، رمانی است در سبک رئالیسم که با ترسیم چهرهای از جامعه بیقانون که دستخوش وحشت و عدم حاکمیت فرهنگ قرار میگیرد، به توحش ذاتی انسان میپردازد. توحشی که نشان از روحیه قدرت طلب و هرج و مرج طلب انسان دارد. انسانی که به اعتقاد "گلدینگ"، تنها به اجبار ناشی از حاکمیت قانون است که تمدن را پذیرفته و "سالار مگسها" سندی است در عدم اعتقاد انسان متمدن به فرهنگ و امکان بازگشت انسان به توحش جوامع ابتدایی در شرایط مقتضی.داستان کتاب:
رمان "سالار مگسها" داستان سقوط هواپیمای گروهی از بچههای مدرسهای در جزیرهای دور افتاده و غیر مسکونی است. کودکانی که هیچکس از سقوط و حضورشان در جزیره مطلع نیست. آنچه در ابتدا رخ میدهد وضع قوانینی برای برقراری نظم و تقسیم وظایف و همکاری جهت زنده ماندن و یافتن راهی برای نجات است. اما تمام ماجرا به اینجا ختم نمیشود و گروهی از بچهها که قدرت بیشتری داشتند، در مییابند قوانین وضع شده توسط خودشان قدرت و ضمانت اجرایی ندارند و آنها میتوانند به راحتی از این قوانین سرپیچی و به اتکای قدرتشان از هرج و مرج ایجاد شده سود ببرند. همین امر سبب بازگشت خوی حیوانی آنها و ارتکاب جنایات وحشتناکی میشود.مقایسه و تحلیل:
علیرغم تاخر در نگارش، "سالارمگسها" بنیان عقیدهای است که "توماس هابز" در کتاب "لویاتان" مبنی بر اینکه انسانها بنا بر قراردادی، قدرت خویش را در جهت کسب امنیت و نظمی که مورد توحش نوع انسان بود، به قدرت و نهادی مافوق خودشان(لویاتان) واگذار کردند. لویاتانی که میبایست اختیارات و قدرتی نامحدود جهت اداره و برقراری نظم و مقابله با توحش و تهدید بشر داشته باشد.
اما نکته حائز اهمیت تقابل کتاب "آدمی" با نام فرعی "یک تاریخ نوید بخش" اثر "روتر برخمان" با اندیشهی مطروحه در کتاب "سالار مگسها" میباشد. آنچه در "آدمی" بیان میشود، عقیده به تمدن نهادینه شده در انسان امروز و علاقه ذاتی در جهت کمک به همنوع و انجام خیر انفرادی و همگانی است. "روتر برخمان" حوادث مطروحه را استثنائی میداند که به دلیل اعلام در کتب، اخبار و به طور کلی رسانهها، بنا بر ماهیت و وظیفه اخبار و البته لحاظ برخی ملاحظات مثل امکان جذب مخاطب، سبب شکلگیری این عقیده شده که انسان، به ذات هرج و مرج طلب است و در شرایط بیقانون دست به اعمال زور و جنایت میزند. در ادامه، کتاب "آدمی" با بیان مثالی حقیقی از وضعیتی مشابه آنچه در "سالار مگسها" بیان شده البته با نتیجهای بسیار متفاوت، اینطور نتیجهگیری میکند که انسان در دنیای حقیقی آنطور که در "سالار مگسها" نشان داده شده نمیباشد؛ و تنها نیاز به کاوش در اخبار مثبت و اطلاع از بسیاری رفتارهای ناشی از نهادینه شدن تمدن و فرهنگ وجود دارد.
0 نظر