جینی کوچولوی با ارزشش به طرز جبران ناپذیری آلوده شده بود.جووانا از اینکه نتوانسته بود به درستی او را حمایت کند،احساس گناه می کرد.فکر می کرد هر کاری برای دور نگه داشتن دخترش از مردها کرده،از وقتی جینی فقط پنج سال داشت،از همان موفع،از فکر اینکه ممکن است کسی دستش را به سوی دخترش دراز کند،می لرزید.
از متن کتاب
0 نظر