در عصر جهانیکردن، مفهوم شهروندی بهصورت موقعیتی صرفاً اقتصادی درآمده که بهواقع انعکاسی از جملهی معروف تاچر است که معتقد بود «چیزی به نام جامعه وجود ندارد». شهروندان اکنون رفتهرفته بهصورت یک واقعیت اقتصادی صِرف بدون هیچ مضمون اجتماعی درمیآیند. صاحبان ثروت و درآمدهای کلان از حقوق «شهروندی» همچنان برخوردارند؛ امنیت و آرامش دارند؛ و امکانات بهداشتی و آموزشی برایشان فراهم است. و آنها که ندارند، نه فقط از این حقوق بهرهمند نمیشوند، بلکه از سوی ابزارهای ارتباط عمومی و سیاستمداران نهفقط مجرم شناسانده میشوند، که مسبب و مسئول همهی مصائب اجتماعیاند. به عبارت دیگر، در جوامع سرمایهسالاری صنعتی جمعیت شامل دو گروه میشود؛ شهروندان و بزهکاران. وقتی مقولهی شهروندی به صورت وضعیتی اقتصادی تقلیل مییابد، آنها که در خارج از مدار مطلوب قرار میگیرند، رفته رفته از فرایند سیاسی هم به بیرون پرتاب میشوند. احتمالاً به همین خاطر است که گاه به راست متمایل میشوند و گاه به چپ و گاه شیفتهی شورشهای بیسرانجاماند.
0 نظر